دلنوشته_رمضان
#دلنوشته_رمضان
🌸سحر سوم …
✍ یک روز دیگرهم … گذشت !
به همین سادگی
🕊لحظات مهمانی،بسرعت به پیش می روند …
و من نمیدانم،چند سحر،فرصت آرام گرفتن
در آغوش تو را دارم؟
🕊به خودم که می نگرم؛
حتی لحظه ای از این ضیافت را،
چشم انتظاری نتوانم کرد.
🕊اما؛کرامت تو که بر من مستولی میشود؛
دلم برای تمام سحرها،برنامه می چیند!
🕊جانِ عالم به فدای یک بوسه ات … خدا
همه ی سال،دلواپسی،مهمان دلم بود؛
نکند از سجاده رمضانت جا بمانم!
🕊و این تویی که باز گداپروری کردی…
و مرا، گوشه ای، در لابلای اشراف ضیافتت،
جای دادی …
👈و من نشسته ام اینجا؛
درست سر بر زانوان تو ……
و حرارت آغوشت را به هیچ
مأمن دیگری،نمی دهم!
🕊اما دلم شور میزند … دلبرم
نکند؛امراضِ دلم،مرا از تو بگیرند.
🕊نیمه شب را،به قصد علاج آمده ام …
طبیب تویی؛نَفْسِ بیمارم را،
شفا نداده،رها مکن!
🕊دستان خالی ام، پر از تکرار"یا طبیب” شده.
یقین دارم بی اجابت،رهایم نخواهی کرد.
🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹